محدثهمحدثه، تا این لحظه: 17 سال و 3 ماه و 19 روز سن داره

گل خوشبوی مامان و بابا محدثه

وقتی برای اولین بار نینی مون رو دیدی

سلام پرنسس مامان .   نمیدونم خودت کی میتونی این مطلب رو بخونی و تو اون روز من زنده هستم یا نه ولی بدون همیشه و همیشه خیلی برای مامان عزیز بودی و هستی تو هدیه خداوندی امیدوارم بتونم امانتدار خوبی باشم . روز یکشنبه 91/5/1  من و بابایی به قولی که بهت داده بودیم عمل کردیم و همراه خودمون بردیمت سونوگرافی وقتی تصویر نینی رو تو مانیتور دیدی خیلی ذوق کردی و با صدای بلند میخندیدی اون دست و پاهاش رو تکون میداد و تو براش قربون صدقه میرفتی وقتی که آقای دکتر صدای قلبش رو پخش کرد خیلی تعجب کرده بودی به من میگفتی مامان صدای قلبشه میشنوی چقدر نازه . و تا شب اون روز و روزهای آینده مدام حرکت های اون رو انجام مید...
5 مرداد 1391

پای بچم زخم شده بود

الهی مامان فدای اون زخم پای بچش بشه. دیروز پات زخم شده بود یه زخم خیلی کوچولو ولی تو انگار که یه زخم خیلی بزرگ داشتی هی قربونش میرفتی آخییییییی. اومدی پیرهن منو میزنی بالا و من نمیذاشتم    میگم چیکار داری میکنی ؟ میگی دارم زخمم رو به نی نی نشون میدم ! آخرش هم شکمم رو آوردی بیرون میگی ببین نی نی پای خواهری زخم شده و منمرده بودم از خنده فدای اون زخم کوچولوی دختر کلیم برم من ...
31 تير 1391

استخر

دیروز رفته بودی استخر خیلی بهت خوش گذشته بود و من از این بابت خیلی خوشحالم ولی 2روز بود که پیش خاله سهیلا بودی انگار غم عالم رو تو دل من ریخته بودند اصلا خونمون رو بدون تو دوست ندارم راستش رو بخوای من بدون تو میمیرم گلم عاشقونه دوستت دارم .پنج شنبه حالم خوب نبود و تو چه مهربون بهم رسیدگی میکردی از جام نمیتونستم بلند بشم ولی وقتی فهمیدی گرسنمه با اون دستهای مهربونت برام بیسکوییت آوردی و من گریم گرفت و از ته دل خدا روشکر کردم که دختر دارم  و بهم کمک میکنه و واقعا از خدا خوشبختی تو رو خواهانم دعای مامانی همیشه پشت و  پناهت . تو روزای آینده میخوام از روزهای بدنیا اومدنت و خاطرات شیرین روزهایی که تو دل مامانی بودی بنویسم . ...
24 تير 1391

آزمایشگاه

  دیروز دختر نازم رو برده بودم آزمایشگاه سرنگ گیر کرد و هوا کشید و خانم دکتر مجبورشد 3 بار بکشه و دوباره سرنگ بزنه منم که این صحنه رو دیدم فشارم رفت بالا و حالم خیلی بد شد ولی دختر شجاع من گریه نکرد مامانی میدونم خیلی اذیت شدی ولی برای سلامتیت لازم بود خانومی                                                                                              ...
21 تير 1391

تشکر از محدثه گلم

دختر نازم سلام  اومدم بابت تمام محبتهایی که به مامان میکنی ازت تشکر کنم تو با اون قلب کوچولوی مهربونت خیلی به مامان لطف داری تو این سه هفته ای که دکتر بهم استراحت مطلق داده بود خیلی تو کارای خونه کمکم کردی مرسی فرشته مهربون من امیدوارم لایق این همه محبتهات باشم عزیزم مرسی که مامان رو درک میکنی و با اینکه من این روزها حوصله کمی دارم ومدام تو خونه ام و باهات زیاد مهربون نیستم ولی تو واقعا با مامان مهربونی دوستت دارم و برات دعا میکنم تو تک تک ثانیه های عمرت طعم خوشبختی به کامت باشه الهی آمین دوستت دارم محدثه گلم   ...
18 تير 1391

خبر خوب

سلام مامانی یه خبر خوب امروز متوجه شدم خدای مهربون آرزوی تو رو بر آورده کرده یه نینی داره به جمع ما اضافه میشه خیلی خوشحالم که الان من مامان دو تا بچه هستم . بهت تبریک میگم داری خواهر میشی  البته خودت هنوز نمیدونی نازم  ولی به زودی بهت میگم عزیزم . قربونت برم مامان نسرین ...
6 تير 1391

بدون عنوان

دیروز یه هدیه از طرف نینیمون بهت دادم تا خبر اومدنش رو بهت بدم خیلی خوشحال شدی چون شخصیت کارتونی مورد علاقت (تینکر بل ) بود و خلاصه خیلی ذوق کردی از دیروز تا بحال هم 20 بار شکم منو بوسیدی خیلی دوستت دارم مامانی. ...
6 تير 1391